شورا و شهرداری های خوزستان

آیا کفگیر طنازی محمد شریفی خورد به ته دیگ؟!

✒️ به قلم: سید مجیدالدین ترکو آبادی

الف: پیش درآمد

محمد شریفی، طنزپرداز خوب شهرمان یک مدت مثل جلال آل احمد تند و تیز و پشت سرهم ترکتازی جانانه می کرد و از پس مدیران ناکارآمد خوب بر می آمد، و با یک اندر احوالات جانانه چپق خیلی ها را چاق می کرد،اما این اواخر در لاک محافظه کاری فرو رفت، یا نمی نویسد و اگر هم بنویسد بدون دل و دماغ و تا حدودی آبکی می نویسد، مصداق “یواش برو ،یواش بیا که گربه شاخت نزنه” . شاید هم به کوزه افتاد، لیک نگارنده تصمیم بر این گرفت که اندراحوالات محمد شریفی قلمفرسایی کند، شاید خیاط از کوزه بلند شد و دوباره قلم را بهمان شکل سابق لغزانید و …

ب: اندر احوالات محمد شریفی

راویان شیرین سخن چنین روایت نموده اند :
در قصبه ای از دیار باغملک جانکی که محصور است در کوه و دشت ،و متصل به ارتفاعات سر به فلک کشیده منگشت، موسوم و معروف به بلواس یا ابوالعباس که مهد باغات و بساتین انار است، خرابه های ده ها آسیاب آبی و جداول و انهار و قنوات آب و کاروانسرا و برج و بارو حکایت از آن دارد که در طول ازمنه ی قدیم از ایلام تا دوران اقتدار اتابکان لر هماره جزو بلاد و مناطق آباد بوده و هست، به برکت جاری بودن رودخانه که از میان آن می گذرد، فلاحت و کشاورزی و انواع زراعت در آن پر رونق گشت.

سنه ی هزار و سیصد و اندی بود که در دیار بلواس کودکی چشم به جهان گشود که چشمانش به لانه سیمرغ شباهت داشت و در همان عهد صباوت به شیخی هزار ساله می مانست…با گیسوانی زرد و شلال چون گندمزارهای طلایی دشت های جانکی و با چهره ای تکیده و استخوانی چون نی قلیان….
خوابگزاران اعظم سالها پیش تولدش را پیشگویی و بشارت داده بودند و عموم علمای علوم غریبه بر این باور متفق القول بودند و بر این راز صحه گذاشتند که این موجود محیرالعقول در کسوت آموزگاری اندر خواهد آمد و امثال تیمور لنگ و خواجه نظام الملک و چرچیل و سایر رندان عالم سوز در محضرش لنگ خواهند انداخت،و چنگیز چشمانش به غمزه ای مساله آموز صد معلم و مدرس و نواب و تواب خواهد شد.اسمش را عزت الدوله نهادند و به دایه سپردند تا در بلندای منگشت شیرش دهند تا در دل کوهساران خوش آب وهوای آنجا با قهقهه ی کبک وتیهو و نوای شباویز.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا